السَّلَامُ عَلَیْكُمْ یَا أَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعَ الرِّسَالَةِ
سلام بر تو اي فرستاده خوبي ها و اي مهربانترين فرشته خاک
رحلت پیامبر عظیم الشان اسلام ، حضرت ختمی مرتبت ، سید المرسلین ، محمد مصطفی (ص) و شهادت سبط اکبرش حضرت امام حسن مجتبی (ع) و غروب غمبار آفتاب هشتم آسمان امامت حضرت علی ابن موسی الرضا(ع) تسلیت و تعزیت باد
9103 نمایش
| در تاریخ : 1403/6/9
| در موضوع : رویداد هفته
در سال يازدهم هجرت رسول اكرم (ص) در آخرين سفرحج (در عرفه)، در مكه و در غديرخم، در مدينه قبل از بيمارى و بعد از آن در جمع ياران و يا در ضمن سخنرانى عمومى، با صراحت و بدون هيچ ابهام، از رحلت خود خبر داد. چنان كه قرآن رهروان رسول خدا (ص) را آگاه ساخته بود كه پيامبر هم در نياز به خوراک و پوشاک و ازدواج و وقوع بيمارى و پيرى مانند ديگر افراد بشر است و همانند آنان خواهد مرد. پيامبر اكرم (ص) يك ماه قبل از رحلت فرمود: «فراق نزديک شده و بازگشت به سوى خداوند است. نزديک است فراخوانده شوم و دعوت حق را اجابت نمايم و من دو چيز گران در ميان شما مى گذارم و مىروم: كتاب خدا و عترتم، و خداوند لطيف و آگاه به من خبر داد كه اين دو هرگز از يكديگر جدا نشوند تا كنار حوض كوثر برمن وارد شوند. پس خوب بينديشيد چگونه با آن دو رفتار خواهيد نمود».
در حجهالوداع در هنگام رمى جمرات فرمود: «مناسک خود را از من فرا گيريد، شايد بعد از امسال ديگر به حج نيايم و هرگز مرا ديگر در اين جايگاه نخواهيد ديد».
روزى به آن حضرت خبر دادند كه مردم از وقوع مرگ شما اندوهگين و نگرانند. پيامبر در حالى كه به فضل بن عباس و على بنابىطالب (ع) تكيه داده بود به سوى مسجد رهسپار گرديد و پس ازدرود و سپاس پروردگار، فرمود: «به من خبر داده اند شما از مرگ پيامبر خود در هراس هستيد. آيا پيش از من، پيامبرى بوده است كه جاودان باشد؟! آگاه باشيد، من به رحمت پروردگار خود خواهم پيوست و شما نيز به رحمت پروردگار خود ملحق خواهيد شد».
روزی ديگر پيامبر (ص) با کمک علی (ع) و جمعی از ياران خود به قبرستان بقيع رفت و برای مردگان طلب آمرزش کرد . سپس رو به علی (ع) کرد و فرمود: «کليد گنجهای ابدی دنيا و زندگی ابدی در آن، در اختيار من گذارده شده و بين زندگی در دنيا و لقای خداوند مخير شدهام، ولی من ملاقات با پروردگار و بهشت الهی را ترجيح داده ام».
در چند روز آخر از زندگى رسول اكرم (ص) آن بزرگوار در مسجد پس از انجام نماز صبح فرمود:
«اى مردم! آتش فتنهها شعله ور گرديده و فتنهها همچون پارههاى امواج تاريک شب روى آورده است. من در روز رستاخيز پيشاپيش شما هستم و شما در حوض کوثر بر من در می آئيد. آگاه باشيد که من درباره ثقلين از شما می پرسم، پس بنگريد چگونه پس از من درباره آن دو رفتار میکنيد، زيرا که خدای لطيف و خبير مرا آگاه ساخته که آن دو از هم جدا نمی شوند تا مرا ديدار کنند. آگاه باشيد که من آن دو را در ميان شما به جای نهادم ( کتاب خدا و اهل بيتم ). بر ايشان پيشی نگيريد که از هم پاشيده و پراکنده خواهيد شد و درباره آنان کوتاهی نکنيد که به هلاکت میرسيد».
آنگاه پيامبر (ص) با زحمت به سوی خانه اش به راه افتاد. مردم با چشمانی اشک آلود آخرين فرستاده الهی را بدرقه می کردند. در آخرين روزها پيامبر به علی (ع) وصيت نمود که او را غسل و کفن کند و بر او نماز بگزارد. علی (ع) که جانش با جان پيامبر آميخته بود، پاسخ داد: «ای رسول خدا، میترسم طاقت اين کار را نداشته باشم».
پيامبر (ص) علی (ع) را به خود نزديک کرد. آنگاه انگشترش را به او داد تا در دستش کند. سپس شمشير، زره و ساير وسايل جنگی خود را خواست و همه آنها را به علی سپرد.
فردای آن روز بيماری پيامبر (ص) شدت يافت اما او در همين حال نيز اطرافيان خود را درباره حقوق مردم و توجه به مردم سفارش می کرد. سپس به حاضران فرمود: «برادر و دوستم را بخواهيد به اينجا بيايد».
ام سلمه، همسر پيامبر گفت: «علی را بگوييد بيايد. زيرا منظور پيامبر جز او کس ديگری نيست».
هنگامی که علی (ع) آمد، پيامبر به او اشاره کرد که نزديک شود. آنگاه علی (ع) را در آغوش گرفت و مدتی طولانی با او راز گفت تا آنکه از حال رفت و بيهوش شد. با مشاهده اين وضع، نوادههای پيامبر (ص) حسن و حسين (ع) به شدت گريستند و خود را روی بدن رسول خدا افکندند. علی (ع) خواست آن دو را از پيامبر (ص) جدا کند. پيامبر (ص) به هوش آمد و فرمود: «علی جان آن دو را واگذار تا ببويم و آنها نيز مرا ببويند، آن دو از من بهره گيرند و من از آنها بهره گيرم».
سرانجام پيامبر (ص) هنگامی که سرش بر دامان علی (ع) بود، جان به جان آفرين تسليم کرد.
به یاد امام حسن مجتبی علیه السلام
ابو محمد حسن بن علی بن ابیطالب امام دوم شیعیان. می گویند شبیه ترین سیما به پیامبر و اندامی چون پدرش داشت.او ثمره پیمان زناشویی علی و فاطمه دخت نبی اسلام بود که در سال سوم هجرت در پانزدهم ماه رمضان دیده به جهان گشود.
رسول گرامی اسلام گفته است:هرکس حسن و حسین را دوست داشته باشد مرا دوست داشته است و هرکس آنان را دشمن بدارد مرا دشمن داشته است.اجماع همه علمای مسلمان بر این است که آیه:"قل لا اسئلکم علیه اجرا الا موده فی القربی"من از شما چیزی نمی خواهم مگر دوستی خاندانم را، در وصف خانواده دخت نبی اسلام، همسرش و فرزندان آنان است.هچنین همه مسلمانان بر تصدیق آیه تطهیر:"انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت" که خداوند اراده کرده است تا از شما خاندان نبی زشتی و پلیدی را دور سازد،بر وی ساری است.
پیامبر، او و حسین برادرش را بسیار دوست می داشت تا جایی که چندین بار در تاریخ نقل شده که هنگامی که او با برادرش که کودکانی بیش نبودند به مسجد می آمدند و پیامبر در منبر مشغول وعظ و خطابه بود،کلامش را قطع می کرد تا آن دو را در آغوش بگیرد و دوباره بر منبر می رفت و خطابه را ادامه می داد.
حسن بن علی با انکه کمتر ازهشت سال از عمرش را با محمد پیامبر(ص) سپری کرد اما در همان هشت سالگی شاهدی بر پیمان جدش با قبیله ثقیف بود.او در زمان عثمان خلیفه سوم در فتح شمال افریقا و طبرستان(شمال ایران) مشارکت داشت.هم چنین در نبرد های صفین(بر علیه معاویه) ، جمل(به رهبری عایشه ام المومنین و طلحه و زبیر اصحاب پیامبر)و خوارج در دوره خلافت پدرش حضور داشت.
پس از شهادت امام علی مردم کوفه با او بیعت کردند. او کمتر از هفت ماه زمامداری جامعه اسلامی را بر عهده داشت و برای آنچه که خود وی به عنوان ضرورت حفظ خون مسلمانان ذکر کرده است حکومت را با شرایطی و بر ساس پیمان نامه ای به معاویه مصالحه کرد.
بر اساس این شرایط:" واگذاری خلافت مسلمانان به معاویه برای اداره جامعه اسلامی بر اساس کتاب خدا و وسیره محمد پیامبر(ص) صورت گرفت و از جمله اینکه حکومت بر مسلمانان پس از معاویه به حسن و برادرش حسین می رسد.معاویه باید نسبت به پایان دادن به دشنام دادن به علی در منابر و مساجد پایان دهد.یاران علی و دوستداران او از آزار و گزند در امان باشند و آنان را به اجبار به انجام کاری وادار نسازند."
برخی از حکمت های امام حسن :
* در تنبیه و مجازات عجله نکنید بلکه همیشه فرصتی را برای عذرخواهی و جبران باقی گذارید.
* سه چیز موجب هلاکت است:نخوت، آز و حسادت.
* اگر مستحبات موجب از دست رفتن واجبات می شود باید آن را ترک کرد.
* بر آورده نشدن نیاز آدمی بهتر از درخواست از دیگران.
* فرصت ها به سرعت ابر می روند اما به کندی باز می گردند.
او در طول حیاتش ۹ همسر برگزید و ۱۵ فرزند به دنیا آورد و در سال ۵۰ هجری به دست همسرش جعده بنت اشعث مسموم شد. مروان بن حکم از دشمنان آن حضرت پس از رحلتش گفت: کسی را چون او حلیم و کریم ندیده ام.
درود خداو پیامبرش بر او باد.
و به یاد ثامن الائمه السلطان ابوالحسن علي ابن موسي الرضا(ع)
مرحوم قطب الدّين راوندى در كتاب خود، به نقل از حضرت جوادالا ئمّه عليه السلام حكايت كند:
يكى از اصحاب امام رضا عليه السلام مريض شده و در بستر بيمارى افتاده بود، روزى حضرت از او عيادت نمود و ضمن ديدار، به او فرمود: در چه حالتى هستى ؟
عرض كردم: مرگ را بسيار سخت و دردناك مى بينم.
حضرت رضا عليه السلام فرمود: اين ناراحتى كه احساس مى كنى، اندكى از حالات و علائم مرگ مى باشد كه اكنون بر تو عارض شده است، پس اگر تمام حالات و سكرات مرگ بر تو عارض شود، چه خواهى كرد؟!
و بعد از آن، در ادامه فرمايش خود افزود: مردم دو دسته اند: عدّه اى مرگ برايشان وسيله آسايش و استراحت است.
و عدّه اى ديگر آن قدر مرگ برايشان سخت و طاقت فرسا است، كه پس از آن احساس راحتى مى كنند.
حال چنانچه بخواهى كه مرگ برايت نيك و لذّت بخش باشد، ايمان و اعتقادات خود را نسبت به خداوند متعال و رسالت حضرت محمّد صلى الله عليه و آله و نيز ولايت ما اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام را تجديد كن و شهادتين را بر زبان و قلب خود جارى گردان.
امام جواد عليه السلام فرمود: بعد از آن كه، آن شخص طبق دستور پدرم شهادتين را گفت، اظهار داشت:
يابن رسول اللّه ! ملائكه رحمت الهى با تحيّات و هدايا وارد شدند و بر شما سلام مى دهند.
امام رضا عليه السلام فرمود: چه خوب شد كه ملائكه رحمت الهى را مشاهده مى كنى، از آن ها سؤ ال كن: براى چه آمده اند؟
مريض گفت: آن ها مى گويند چنانچه همه ملائكه با اذن خداوند سبحان، نزد شما حاضر شوند، بدون اجازه حركتى نمى كنند.
پس از آن، با كمال راحتى و آرامش خاطر. چشم هاى خود را بر هم نهاد و گفت: ((السّلام عليك ياابن رسول اللّه !)) پيغمبر اسلام، اميرالمؤ منين و ديگر امامان (سلام اللّه عليهم ) آمدند، و در همين لحظه، جان به جان آفرين تسليم كرد. بحارالا نوار: ج ۴۹، ص ۷۲، ح ۹۶.
* با این مقدار بدهی خود را پرداخت کن
شخصى به نام احمد بن عبداللّه، به نقل از غفّارى حكايت كند:
روزى خدمت امام رضا عليه السلام رفتم و گفتم: مقدارى قرض دارم و توان پرداخت آن را ندارم ؛ و مقدار آن را مطرح نكردم.
حضرت دستور داد غذا آوردند و چون غذا خورديم فرمود: آنچه زير تُشك نهاده شده بردار و بدهى خود را بپرداز.
وقتى تُشك را بلند كردم مقدارى دينار زير آن موجود بود، برداشتم و چراغى را آوردم و آن ها را شمردم چهل و هشت دينار بود.
در بين آن ها يك نوشته مرا جلب توجّه كرد، آن را برداشتم و نزديك چراغ آوردم، ديدم بر آن نوشته است: بيست و هشت دينار آن را بابت بدهى خود پرداخت كن و باقى مانده آن را هزينه زندگى خود و خانواده ات قرار بده. بحارالا نوار: ج ۴۹، ص ۵۸، س ۱۵.
* درخت بادام در خانه ميزبان
مرحوم شيخ صدوق رضوان اللّه عليه، به نقل از محمّد بن احمد نيشابورى از قول جدّه اش خديجه، دختر حمدان حكايت كند:
در آن هنگامى كه امام رضا عليهما السلام در مسير راه خراسان وارد شهر نيشابور گرديد، به منزل ما تشريف فرما شد.
امام عليه السلام پس از آن كه اندكى استراحت نمود، در گوشه اى از حيات خانه ما يك بادام كشت نمود، كه رشد كرد و بزرگ شد و يك ساله به ثمر رسيد؛ و هر سال ثمره بسيارى مى داد.
و چون مردم متوجّه شدند، كه امام رضا عليه السلام آن درخت را با دست مبارك خود كشت نموده است، هر روز به منزل ما مى آمدند و از بادام هاى آن جهت شفا و درمان امراض خود استفاده مى كردند و هركس هر نوع مرضى كه داشت، به عنوان تبرّك از آن بادام كه تناول مى كرد، عافيت و سلامتى خود را باز مى يافت.
و حتّى نابينايان شفا مى گرفتند و زن هاى آبستن - كه درد زايمان برايشان سخت و غيرقابل تحمّل بود - از آن بادام استفاده مى كردند و به آسانى وضع حمل مى نمودند.
و همچنين حيوانات مختلف مى آمدند و خود را به وسيله آن درخت متبرّك مى ساختند.
پس ا آن كه مدّت زمانى از اين جريان گذشت، درخت بادام خشك شد و جدّم، حمدان چند شاخه اى از آن درخت را قطع كرد كه در نتيجه چشم هايش كور و نابينا گرديد.
و فرزند او - كه عَمرو نام داشت و يكى از ثروتمندان مهمّ شهر نيشابور بود - آن درخت را از ريشه قطع و نابود كرد و او نيز به جهت اين كار، تمام اموال و زندگيش متلاشى شد و بيچاره گرديد، كه ديگر به هيچ عنوان توان امرار معاش نداشت.
و راوى در نهايت گويد: قبل از آن كه درخت خشك شود، كرامات بسيارى به بركت امام رضا عليه السلام از آن ظاهر مى گرديد و مردم ؛ بلكه حيوانات از آن بهره مى بردند. عيون اءخبارالرّضا عليه السلام: ج ۲، ص ۱۳۲
* دوحکم متفاوت
ابوسعيد خراسانى حكايت كند:
روزى دو نفر مسافر از راه دور به محضر امام رضا عليه السلام وارد شدند و پيرامون حكم نماز و روزه از آن حضرت سؤ ال كردند؟
امام عليه السلام به يكى از آن دو نفر فرمود: نماز تو شكسته و روزه ات باطل است و به ديگرى فرمود: نماز تو تمام و روزه ات صحيح مى باشد.
وقتى علّت آن را جويا شدند؟
حضرت فرمود: شخص اوّل چون به قصد زيارت و ملاقات با من آمده است، سفرش مباح مى باشد؛ ولى ديگرى چون به عنوان زيارت و ديدار سلطان حركت نموده، سفرش معصيت است. تهذيب شيخ طوسى: ج ۴، ص ۲۲۰، ح ۱۷
* راهی برای بهشت
يكى از اصحاب امام رضا عليه السلام به نام معمّر بن خلاد حكايت می کند:
هر موقع سفره غذا براى آن حضرت پهن مى گرديد، كنار آن سفره نيز يك سينى آورده مى شد.
پس امام عليه السلام از هر نوع غذا، مقدارى بر مى داشت و داخل آن سينى قرار مى داد و به يكى از غلامان خود مى فرمود كه تحويل فقراء و تهى دستان داده شود.
سپس به دنباله آن، اين آيه شريفه قرآن: فَلاَ اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ سوره بلد: آيه ۱۱. را تلاوت مى نمود؛ و مى فرمود: خداوند جلّ و على مى داند كه هر انسانى براى كسب مقامات عاليه بهشت، توان آزاد كردن غلام و بنده را ندارد.
به همين جهت، اطعام دادن و سير گرداندن افراد را وسيله اى براى ورود به بهشت قرار داده است. بحارالا نوار: ج ۴۹، ص ۹۷، ح ۱۱، به نقل از كافى و محاسن برقى.
* تبرک به جایگاه امام رضا (ع)
- سليمان بن جعفر - كه يكى از اصحاب حضرت علىّ بن موسى الرّضا عليهما السلام است - حكايت می كند:
يكى از نوادگان امام سجّاد عليه السلام - به نام علىّ بن عبيداللّه - مشتاق ديدار و زيارت امام رضا عليه السلام بود، به او گفتم: چه چيزى مانع از رفتن به محضر شريف آن حضرت مى باشد؟
پاسخ داد: هيبت و جلالت آن بزرگوار مانع من گرديده است.
اين موضوع سپرى گشت، تا آن كه روزى مختصركسالتى بر وجود مبارك امام عليه السلام عارض شد و مردم به عيادت و ملاقات آن حضرت مى آمدند.
پس به آن شخص گفتم: فرصت مناسبى پيش آمده است و تو نيز به همراه ديگر افراد به ديدار و ملاقات آن حضرت برو، كه فرصت خوبى خواهد بود.
لذا علىّ بن عبيد اللّه به عيادت و ديدار امام رضا عليه السلام رفت و با مشاهده آن حضرت بسيار مسرور و خوشحال گرديد.
مدّتى از اين ديدار گذشت و اتّفاقا علىّ بن عبيداللّه روزى مريض شد؛ و چون خبر به امام عليه السلام رسيد، حضرت جهت عيادت از او حركت نمود؛ و من نيز همراه آن بزرگوار به راه افتادم، چون وارد منزل او شديم، حضرت مختصرى كنار بستر او نشست و از او دلجوئى نمود.
و پس از گذشت لحظاتى كه از منزل خارج شديم، يكى از بستگان آن شخص گفت: همسر علىّ بن عبيداللّه بعد از شما وارد اتاق شد و جايگاه جلوس حضرت رضا عليه السلام را مى بوسيد و بدن خود را به وسيله آن محلّ تبرّك مى نمود. بحارالا نوار: ج ۴۹، ص ۲۲، ح ۱۵.
برچسب ها :
در سال يازدهم هجرت رسول اكرم (ص) در آخرين سفرحج (در عرفه)، در مكه و در غديرخم، در مدينه قبل از بيمارى و بعد از آن در جمع ياران و يا در ضمن سخنرانى عمومى، با صراحت و بدون هيچ ابهام، از رحلت خود خبر داد. چنان كه قرآن رهروان رسول خدا (ص) را آگاه ساخته بود كه پيامبر هم در نياز به خوراک و پوشاک و ازدواج و وقوع بيمارى و پيرى مانند ديگر افراد بشر است و همانند آنان خواهد مرد. پيامبر اكرم (ص) يك ماه قبل از رحلت فرمود: «فراق نزديک شده و بازگشت به سوى خداوند است. نزديک است فراخوانده شوم و دعوت حق را اجابت نمايم و من دو چيز گران در ميان شما مى گذارم و مىروم: كتاب خدا و عترتم، و خداوند لطيف و آگاه به من خبر داد كه اين دو هرگز از يكديگر جدا نشوند تا كنار حوض كوثر برمن وارد شوند. پس خوب بينديشيد چگونه با آن دو رفتار خواهيد نمود».
در حجهالوداع در هنگام رمى جمرات فرمود: «مناسک خود را از من فرا گيريد، شايد بعد از امسال ديگر به حج نيايم و هرگز مرا ديگر در اين جايگاه نخواهيد ديد».
روزى به آن حضرت خبر دادند كه مردم از وقوع مرگ شما اندوهگين و نگرانند. پيامبر در حالى كه به فضل بن عباس و على بنابىطالب (ع) تكيه داده بود به سوى مسجد رهسپار گرديد و پس ازدرود و سپاس پروردگار، فرمود: «به من خبر داده اند شما از مرگ پيامبر خود در هراس هستيد. آيا پيش از من، پيامبرى بوده است كه جاودان باشد؟! آگاه باشيد، من به رحمت پروردگار خود خواهم پيوست و شما نيز به رحمت پروردگار خود ملحق خواهيد شد».
روزی ديگر پيامبر (ص) با کمک علی (ع) و جمعی از ياران خود به قبرستان بقيع رفت و برای مردگان طلب آمرزش کرد . سپس رو به علی (ع) کرد و فرمود: «کليد گنجهای ابدی دنيا و زندگی ابدی در آن، در اختيار من گذارده شده و بين زندگی در دنيا و لقای خداوند مخير شدهام، ولی من ملاقات با پروردگار و بهشت الهی را ترجيح داده ام».
در چند روز آخر از زندگى رسول اكرم (ص) آن بزرگوار در مسجد پس از انجام نماز صبح فرمود:
«اى مردم! آتش فتنهها شعله ور گرديده و فتنهها همچون پارههاى امواج تاريک شب روى آورده است. من در روز رستاخيز پيشاپيش شما هستم و شما در حوض کوثر بر من در می آئيد. آگاه باشيد که من درباره ثقلين از شما می پرسم، پس بنگريد چگونه پس از من درباره آن دو رفتار میکنيد، زيرا که خدای لطيف و خبير مرا آگاه ساخته که آن دو از هم جدا نمی شوند تا مرا ديدار کنند. آگاه باشيد که من آن دو را در ميان شما به جای نهادم ( کتاب خدا و اهل بيتم ). بر ايشان پيشی نگيريد که از هم پاشيده و پراکنده خواهيد شد و درباره آنان کوتاهی نکنيد که به هلاکت میرسيد».
آنگاه پيامبر (ص) با زحمت به سوی خانه اش به راه افتاد. مردم با چشمانی اشک آلود آخرين فرستاده الهی را بدرقه می کردند. در آخرين روزها پيامبر به علی (ع) وصيت نمود که او را غسل و کفن کند و بر او نماز بگزارد. علی (ع) که جانش با جان پيامبر آميخته بود، پاسخ داد: «ای رسول خدا، میترسم طاقت اين کار را نداشته باشم».
پيامبر (ص) علی (ع) را به خود نزديک کرد. آنگاه انگشترش را به او داد تا در دستش کند. سپس شمشير، زره و ساير وسايل جنگی خود را خواست و همه آنها را به علی سپرد.
فردای آن روز بيماری پيامبر (ص) شدت يافت اما او در همين حال نيز اطرافيان خود را درباره حقوق مردم و توجه به مردم سفارش می کرد. سپس به حاضران فرمود: «برادر و دوستم را بخواهيد به اينجا بيايد».
ام سلمه، همسر پيامبر گفت: «علی را بگوييد بيايد. زيرا منظور پيامبر جز او کس ديگری نيست».
هنگامی که علی (ع) آمد، پيامبر به او اشاره کرد که نزديک شود. آنگاه علی (ع) را در آغوش گرفت و مدتی طولانی با او راز گفت تا آنکه از حال رفت و بيهوش شد. با مشاهده اين وضع، نوادههای پيامبر (ص) حسن و حسين (ع) به شدت گريستند و خود را روی بدن رسول خدا افکندند. علی (ع) خواست آن دو را از پيامبر (ص) جدا کند. پيامبر (ص) به هوش آمد و فرمود: «علی جان آن دو را واگذار تا ببويم و آنها نيز مرا ببويند، آن دو از من بهره گيرند و من از آنها بهره گيرم».
سرانجام پيامبر (ص) هنگامی که سرش بر دامان علی (ع) بود، جان به جان آفرين تسليم کرد.
به یاد امام حسن مجتبی علیه السلام
ابو محمد حسن بن علی بن ابیطالب امام دوم شیعیان. می گویند شبیه ترین سیما به پیامبر و اندامی چون پدرش داشت.او ثمره پیمان زناشویی علی و فاطمه دخت نبی اسلام بود که در سال سوم هجرت در پانزدهم ماه رمضان دیده به جهان گشود.
رسول گرامی اسلام گفته است:هرکس حسن و حسین را دوست داشته باشد مرا دوست داشته است و هرکس آنان را دشمن بدارد مرا دشمن داشته است.اجماع همه علمای مسلمان بر این است که آیه:"قل لا اسئلکم علیه اجرا الا موده فی القربی"من از شما چیزی نمی خواهم مگر دوستی خاندانم را، در وصف خانواده دخت نبی اسلام، همسرش و فرزندان آنان است.هچنین همه مسلمانان بر تصدیق آیه تطهیر:"انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت" که خداوند اراده کرده است تا از شما خاندان نبی زشتی و پلیدی را دور سازد،بر وی ساری است.
پیامبر، او و حسین برادرش را بسیار دوست می داشت تا جایی که چندین بار در تاریخ نقل شده که هنگامی که او با برادرش که کودکانی بیش نبودند به مسجد می آمدند و پیامبر در منبر مشغول وعظ و خطابه بود،کلامش را قطع می کرد تا آن دو را در آغوش بگیرد و دوباره بر منبر می رفت و خطابه را ادامه می داد.
حسن بن علی با انکه کمتر ازهشت سال از عمرش را با محمد پیامبر(ص) سپری کرد اما در همان هشت سالگی شاهدی بر پیمان جدش با قبیله ثقیف بود.او در زمان عثمان خلیفه سوم در فتح شمال افریقا و طبرستان(شمال ایران) مشارکت داشت.هم چنین در نبرد های صفین(بر علیه معاویه) ، جمل(به رهبری عایشه ام المومنین و طلحه و زبیر اصحاب پیامبر)و خوارج در دوره خلافت پدرش حضور داشت.
پس از شهادت امام علی مردم کوفه با او بیعت کردند. او کمتر از هفت ماه زمامداری جامعه اسلامی را بر عهده داشت و برای آنچه که خود وی به عنوان ضرورت حفظ خون مسلمانان ذکر کرده است حکومت را با شرایطی و بر ساس پیمان نامه ای به معاویه مصالحه کرد.
بر اساس این شرایط:" واگذاری خلافت مسلمانان به معاویه برای اداره جامعه اسلامی بر اساس کتاب خدا و وسیره محمد پیامبر(ص) صورت گرفت و از جمله اینکه حکومت بر مسلمانان پس از معاویه به حسن و برادرش حسین می رسد.معاویه باید نسبت به پایان دادن به دشنام دادن به علی در منابر و مساجد پایان دهد.یاران علی و دوستداران او از آزار و گزند در امان باشند و آنان را به اجبار به انجام کاری وادار نسازند."
برخی از حکمت های امام حسن :
* در تنبیه و مجازات عجله نکنید بلکه همیشه فرصتی را برای عذرخواهی و جبران باقی گذارید.
* سه چیز موجب هلاکت است:نخوت، آز و حسادت.
* اگر مستحبات موجب از دست رفتن واجبات می شود باید آن را ترک کرد.
* بر آورده نشدن نیاز آدمی بهتر از درخواست از دیگران.
* فرصت ها به سرعت ابر می روند اما به کندی باز می گردند.
او در طول حیاتش ۹ همسر برگزید و ۱۵ فرزند به دنیا آورد و در سال ۵۰ هجری به دست همسرش جعده بنت اشعث مسموم شد. مروان بن حکم از دشمنان آن حضرت پس از رحلتش گفت: کسی را چون او حلیم و کریم ندیده ام.
درود خداو پیامبرش بر او باد.
و به یاد ثامن الائمه السلطان ابوالحسن علي ابن موسي الرضا(ع)
مرحوم قطب الدّين راوندى در كتاب خود، به نقل از حضرت جوادالا ئمّه عليه السلام حكايت كند:
يكى از اصحاب امام رضا عليه السلام مريض شده و در بستر بيمارى افتاده بود، روزى حضرت از او عيادت نمود و ضمن ديدار، به او فرمود: در چه حالتى هستى ؟
عرض كردم: مرگ را بسيار سخت و دردناك مى بينم.
حضرت رضا عليه السلام فرمود: اين ناراحتى كه احساس مى كنى، اندكى از حالات و علائم مرگ مى باشد كه اكنون بر تو عارض شده است، پس اگر تمام حالات و سكرات مرگ بر تو عارض شود، چه خواهى كرد؟!
و بعد از آن، در ادامه فرمايش خود افزود: مردم دو دسته اند: عدّه اى مرگ برايشان وسيله آسايش و استراحت است.
و عدّه اى ديگر آن قدر مرگ برايشان سخت و طاقت فرسا است، كه پس از آن احساس راحتى مى كنند.
حال چنانچه بخواهى كه مرگ برايت نيك و لذّت بخش باشد، ايمان و اعتقادات خود را نسبت به خداوند متعال و رسالت حضرت محمّد صلى الله عليه و آله و نيز ولايت ما اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام را تجديد كن و شهادتين را بر زبان و قلب خود جارى گردان.
امام جواد عليه السلام فرمود: بعد از آن كه، آن شخص طبق دستور پدرم شهادتين را گفت، اظهار داشت:
يابن رسول اللّه ! ملائكه رحمت الهى با تحيّات و هدايا وارد شدند و بر شما سلام مى دهند.
امام رضا عليه السلام فرمود: چه خوب شد كه ملائكه رحمت الهى را مشاهده مى كنى، از آن ها سؤ ال كن: براى چه آمده اند؟
مريض گفت: آن ها مى گويند چنانچه همه ملائكه با اذن خداوند سبحان، نزد شما حاضر شوند، بدون اجازه حركتى نمى كنند.
پس از آن، با كمال راحتى و آرامش خاطر. چشم هاى خود را بر هم نهاد و گفت: ((السّلام عليك ياابن رسول اللّه !)) پيغمبر اسلام، اميرالمؤ منين و ديگر امامان (سلام اللّه عليهم ) آمدند، و در همين لحظه، جان به جان آفرين تسليم كرد. بحارالا نوار: ج ۴۹، ص ۷۲، ح ۹۶.
* با این مقدار بدهی خود را پرداخت کن
شخصى به نام احمد بن عبداللّه، به نقل از غفّارى حكايت كند:
روزى خدمت امام رضا عليه السلام رفتم و گفتم: مقدارى قرض دارم و توان پرداخت آن را ندارم ؛ و مقدار آن را مطرح نكردم.
حضرت دستور داد غذا آوردند و چون غذا خورديم فرمود: آنچه زير تُشك نهاده شده بردار و بدهى خود را بپرداز.
وقتى تُشك را بلند كردم مقدارى دينار زير آن موجود بود، برداشتم و چراغى را آوردم و آن ها را شمردم چهل و هشت دينار بود.
در بين آن ها يك نوشته مرا جلب توجّه كرد، آن را برداشتم و نزديك چراغ آوردم، ديدم بر آن نوشته است: بيست و هشت دينار آن را بابت بدهى خود پرداخت كن و باقى مانده آن را هزينه زندگى خود و خانواده ات قرار بده. بحارالا نوار: ج ۴۹، ص ۵۸، س ۱۵.
* درخت بادام در خانه ميزبان
مرحوم شيخ صدوق رضوان اللّه عليه، به نقل از محمّد بن احمد نيشابورى از قول جدّه اش خديجه، دختر حمدان حكايت كند:
در آن هنگامى كه امام رضا عليهما السلام در مسير راه خراسان وارد شهر نيشابور گرديد، به منزل ما تشريف فرما شد.
امام عليه السلام پس از آن كه اندكى استراحت نمود، در گوشه اى از حيات خانه ما يك بادام كشت نمود، كه رشد كرد و بزرگ شد و يك ساله به ثمر رسيد؛ و هر سال ثمره بسيارى مى داد.
و چون مردم متوجّه شدند، كه امام رضا عليه السلام آن درخت را با دست مبارك خود كشت نموده است، هر روز به منزل ما مى آمدند و از بادام هاى آن جهت شفا و درمان امراض خود استفاده مى كردند و هركس هر نوع مرضى كه داشت، به عنوان تبرّك از آن بادام كه تناول مى كرد، عافيت و سلامتى خود را باز مى يافت.
و حتّى نابينايان شفا مى گرفتند و زن هاى آبستن - كه درد زايمان برايشان سخت و غيرقابل تحمّل بود - از آن بادام استفاده مى كردند و به آسانى وضع حمل مى نمودند.
و همچنين حيوانات مختلف مى آمدند و خود را به وسيله آن درخت متبرّك مى ساختند.
پس ا آن كه مدّت زمانى از اين جريان گذشت، درخت بادام خشك شد و جدّم، حمدان چند شاخه اى از آن درخت را قطع كرد كه در نتيجه چشم هايش كور و نابينا گرديد.
و فرزند او - كه عَمرو نام داشت و يكى از ثروتمندان مهمّ شهر نيشابور بود - آن درخت را از ريشه قطع و نابود كرد و او نيز به جهت اين كار، تمام اموال و زندگيش متلاشى شد و بيچاره گرديد، كه ديگر به هيچ عنوان توان امرار معاش نداشت.
و راوى در نهايت گويد: قبل از آن كه درخت خشك شود، كرامات بسيارى به بركت امام رضا عليه السلام از آن ظاهر مى گرديد و مردم ؛ بلكه حيوانات از آن بهره مى بردند. عيون اءخبارالرّضا عليه السلام: ج ۲، ص ۱۳۲
* دوحکم متفاوت
ابوسعيد خراسانى حكايت كند:
روزى دو نفر مسافر از راه دور به محضر امام رضا عليه السلام وارد شدند و پيرامون حكم نماز و روزه از آن حضرت سؤ ال كردند؟
امام عليه السلام به يكى از آن دو نفر فرمود: نماز تو شكسته و روزه ات باطل است و به ديگرى فرمود: نماز تو تمام و روزه ات صحيح مى باشد.
وقتى علّت آن را جويا شدند؟
حضرت فرمود: شخص اوّل چون به قصد زيارت و ملاقات با من آمده است، سفرش مباح مى باشد؛ ولى ديگرى چون به عنوان زيارت و ديدار سلطان حركت نموده، سفرش معصيت است. تهذيب شيخ طوسى: ج ۴، ص ۲۲۰، ح ۱۷
* راهی برای بهشت
يكى از اصحاب امام رضا عليه السلام به نام معمّر بن خلاد حكايت می کند:
هر موقع سفره غذا براى آن حضرت پهن مى گرديد، كنار آن سفره نيز يك سينى آورده مى شد.
پس امام عليه السلام از هر نوع غذا، مقدارى بر مى داشت و داخل آن سينى قرار مى داد و به يكى از غلامان خود مى فرمود كه تحويل فقراء و تهى دستان داده شود.
سپس به دنباله آن، اين آيه شريفه قرآن: فَلاَ اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ سوره بلد: آيه ۱۱. را تلاوت مى نمود؛ و مى فرمود: خداوند جلّ و على مى داند كه هر انسانى براى كسب مقامات عاليه بهشت، توان آزاد كردن غلام و بنده را ندارد.
به همين جهت، اطعام دادن و سير گرداندن افراد را وسيله اى براى ورود به بهشت قرار داده است. بحارالا نوار: ج ۴۹، ص ۹۷، ح ۱۱، به نقل از كافى و محاسن برقى.
* تبرک به جایگاه امام رضا (ع)
- سليمان بن جعفر - كه يكى از اصحاب حضرت علىّ بن موسى الرّضا عليهما السلام است - حكايت می كند:
يكى از نوادگان امام سجّاد عليه السلام - به نام علىّ بن عبيداللّه - مشتاق ديدار و زيارت امام رضا عليه السلام بود، به او گفتم: چه چيزى مانع از رفتن به محضر شريف آن حضرت مى باشد؟
پاسخ داد: هيبت و جلالت آن بزرگوار مانع من گرديده است.
اين موضوع سپرى گشت، تا آن كه روزى مختصركسالتى بر وجود مبارك امام عليه السلام عارض شد و مردم به عيادت و ملاقات آن حضرت مى آمدند.
پس به آن شخص گفتم: فرصت مناسبى پيش آمده است و تو نيز به همراه ديگر افراد به ديدار و ملاقات آن حضرت برو، كه فرصت خوبى خواهد بود.
لذا علىّ بن عبيد اللّه به عيادت و ديدار امام رضا عليه السلام رفت و با مشاهده آن حضرت بسيار مسرور و خوشحال گرديد.
مدّتى از اين ديدار گذشت و اتّفاقا علىّ بن عبيداللّه روزى مريض شد؛ و چون خبر به امام عليه السلام رسيد، حضرت جهت عيادت از او حركت نمود؛ و من نيز همراه آن بزرگوار به راه افتادم، چون وارد منزل او شديم، حضرت مختصرى كنار بستر او نشست و از او دلجوئى نمود.
و پس از گذشت لحظاتى كه از منزل خارج شديم، يكى از بستگان آن شخص گفت: همسر علىّ بن عبيداللّه بعد از شما وارد اتاق شد و جايگاه جلوس حضرت رضا عليه السلام را مى بوسيد و بدن خود را به وسيله آن محلّ تبرّك مى نمود. بحارالا نوار: ج ۴۹، ص ۲۲، ح ۱۵.
نظرات